شور مقتل حضرت زهرا (س) به مناسبت فاطمیه 1402
در این مطلب از آلارمین می توانید به مناسبت ایام فاطمیه چند مورد از شور مقتل خوانی برای حضرت زهرا (س) را مشاهده کنید.
اذالجبال سُیِرت
اذالنجوم انکدرت
اذالوحوش حشرت
اذاالجحیم سعرت
سوال اول خداست
بِاَی ذَنب قُتِلت
بِاَی ذنب تو اون کوچه زدن سیلی رو به مادر
پاشید رو خاکا جلو چشم همه آیه های کوثر
نداره طاقت گل آخه اون فشارو از دیوار و در
بِاَی ذنب زدن جوری که این چشما ورم کرده
یه دست سنگین جوری زد که سوی چشماشو کم کرده
سخته ببینی که یه مادر راه خونش رو گم کرده
وای بگید که روضه خون
باز وا کنه روضه رو
وای یه دل میگه بخون
وای یه دل میگه برو
وای بازم علم کنید
این تیکیه و پرچمو
تو عزای مادرش
وا کنید محرمو
بند دوم
حسن میون محشرو
صدا میکنه حیدرو
نشون میده میخ درو
زخمای قلب مادرو
میریزه تو عرش خدا
لخته های تو جگرو
بِاَی ذنب صدات کردم نتونستی بگی چیزی
تو هم مثه من همه حرفاتو توی سینه میریزی
میدونم از داغ مدینه تو شبیه بابا لبریزی
جگر میسوزه همه جونم داره از غصه میسوزه
بس که خرابم نمیدونم که حالا شبه یا روزه
حسین هنوزم چشاشو به در نیم سوخته میدوزه
وای بغضو رها کنید
وای سروصدا کنید
وای بساط روضه رو
توو محشر به پا کنید
وای یه روضه خون نداشت
وای عزای مادرم
کی میدونه که چیا
اون کوچه آورد سرم
بند دوم
اعوذبلله مِنَل
روضه ی کرب و والبلائ
اعوذ بلله مِنَل
سری که رفت رو نیزه ها
اعوذ بلله مِنَل
روضه ی سخت مادرا
بِاَی ذنب قتلوک قتلوک قتلوک قتلوک
بای ذنب ذبحوک ذبحوک ذبحوک
بای ذنب من المائ منعوک منعوک
پایین پاهات رسیدم من رسیدم من رسیدم من
خنجرو تا دیدم خمیدم من خمیدم من خمیدم من
دیدی تا مقتل دویدم من دویدم من دویدم من
وای جسم تو رو زمین
وای سرت رو نیزه ها
وای خواهرتو دیدم
وای بین نامحرما
وای ساعت روضه ها
وای هی میزنه صدا
گفت اذان صبح من
وای به وقت کربلا
****************************
نمیره یادم
صدازدی به پشت در برس دادم
بچمو کشتن
فضه بیا فضه بیا تا جون ندادم
نمی ره یادم
داشتم میدیدم
توسینت فرو میرفت تیزیه مسمار
دیدم که مونده
چند قطره ی خون تو در گوشه ی دیوار
نمی ره یادم
کنده شد ازجا
دربه روی تن زخمیه تو افتاد
تادیدکه نامرد
پشت در خونه تویی بیشتر فشار داد
نمی ره یادم
گرفته بودش
چشم زینبو حسین تا که نبینه
تا که نبینه
مادر شو به پشت در نقشه زمینه
نمی ره یادم
دستامو بستن
باغلاف بازوتو فاطمه شکستن
کسی نپرسید
ازعهدی که توی غدیر با علی بستن
قنفذ رسیدو
با غلاف به بازوی تو زهرا میزد
دیدم مغیره
با لگد به پهلوی تو زهرا می زد